میتراییک،آلفا،شعر

ساخت وبلاگ
صائب تبریزی صفحه:۹۴سبک :هندیقرن: یازدهمدوران :صفویهاو را به "تک بیت" های درخشانش می شناسند. که از "غزل"یات او انتخاب شده است."عالم بیخبری"۱.صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم/ شب سیه مست فنا بود که هوشیار شدیم.معنی:صبح آفرینش از مرگ و نیستی بود که به الطاف پروردگار برخاستیم و چشم در این جهان گشودیم/ شب هم سرمست و بدرفتاری بود که در نیستی و فنا فرو رفته(درخواب) ،که ما دچار بیداری معنوی شدیم.تعبیر: حتا صبح هم در خواب نیستی بود که ما را پروردگار آفرید. نکات: صبح: وحدت یا نور وحدت را صبح گویند.آغاز بیداری و برخاستن معنوی در متون صوفیانه و عارفانه!عدم: مرگ. نیستی.تباهی.نبودن.بیدار: برخاستن و برانگیختن معنوی.۲. به شکار آمده بودیم ز معموره قدس/ دانه خال تو دیدیم و گرفتار شدیم.معنی:برای صید از عالم ملکوت و پاکآباد بر این زمین آمده بودیم /چشمانمان به دانه ی خال چون سپند ت افتاد که بر رخسار خورشید گونت در تب و بالا جهیدن بود، ما گرفتار خال زیبا و پراز جذبه ی توشدیم و از خود بی خیر شدیم دراین عالم! نکات:شکار: صید یا جذبه ی روحانیمعموره: آبادانی.آبادان. آباد.قدس: پاک.معموره ی قدس: عالم ملکوت و عالم مجردات.خال: زیبایی بخش رخسار ‌پروردگار.خال را چون "اِسپند: سِپَند" نسبت دهند،چون پیوسته بر آتش رخسار پروردگار در تاب است.۳. عالم بی‌خبری طُرفه بهشتی بوده است/حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم.معنی:دنیای پیروان پروردگار که آدمی را به خود جلب و از باقی اخبار ،تورا بی خبر می دارد ،چون بهشت تازه و نو(دوباره) ای است/افسوس و صدافسوس که ما از چنین بهشت نوی دیر باخبر شدیم.نکات:عالم بی خبری: عالم سالکان و پیروان پروردگار. چرا که هر خبری هست آنجاست و سالک خوش دارد در این عالم باشد و فارغ از زمین و اخبار میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 28 خرداد 1403 ساعت: 16:29

در امروز شامل : زبان.واکه.واج.واژه.ژاک دریدا و گراماتولوژی: در پاسخ به فیلسوفان قاره ای(۱۹ و ۲۰ اروپا)-گویش. لهجه. زبان های هندوآریایی.زبان های هندواروپایی.ادبیات: ریشواژه ی ادبیات - چیستی و چرایی-موضوع ادبیات- وظیفه ی ادبیات- قلمرو ادبیات- نظریه های جدید ادبی ‌ و نامآوران این عرصه و معنی و آرایه های ادبی ی درس : "جنگ ایرانیان و تورانیان.تعریف زبان: راه ارتباطی میان انسان ها را زبان گویند.زبان دونوع است:۱. زبان گفتاری ۲. زبان نوشتاری.زبان گفتار : واکه و واج ها تولید "واژه" نموده، واژه در دو محور" افقی" و "عمودی" چینش می شود تا " جمله" یا گزارشی را بیان کند.واکه: صوتی است که در حنجره به کمک لرزش تار آواها ایجاد می‌شود؛ اگر در گذر خود از حفره دهان و دیگر اندام‌های گویایی با هیچ مانعی برخورد نکند و وضعیت حفره دهان از هنگامی که هوای بازدم با تار آواها برخورد می‌کند تا خروج آن از دهان به یک شکل حفظ شود، به این صوت" واکه" می‌گوییم.واکه ها دونوع هستند:۱.واکه کوچک: ِ/ ِ/ُ : a- i- oواکه بزرگ: آ ا / ای / او: ā- ī- ūواج: کوچکترین واحد صوتی است.تفاوت واج و حرف: واج شکل گفتاری و تلفظی دارد اما حرف ،شکل نوشتاری الفبای یک زبان را گویند.مثال حروف: آ.ب.پ.ت.ث.ج.چ.ح.خ.د.ذ.ر.ز.ژ.س.ش.ص.ض.ط.ظ.ع.غ.ف.ق.ک.گ.ل.م.ن.و.ه.ی. واژه =واج + واکه(کوچک و بزرگ).واج + واکه (کوچک): رَج raj/ رِی: reu/ سُرsoواج + (واکه بزرگ )واج +واکه (بزرگ): رازrāz/ دیر: dīr/ روز : rūzآیا زبانِ نوشتار برگرفته یا نزدیک به زبانِ گفتار است؟بسیاری از زبانشناسان این دیدگاه را دارند که زبانِ نوشتار نزدیک‌ترین برداشت از زبان گفتار است؛ اما زبانشناسانی دیگر این برداشت و دیدگاه را درست نمی‌دانند. برای مثال : ژاک دریدا در کتاب "گراماتولوژی"( میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 28 خرداد 1403 ساعت: 16:29

کاخ آرزوهاکاخ آرزوها : اضافه ی تشبیهیاضافه تشبیهی: که در آن، میان مضاف و مضاف الیه رابطه شباهت و همانندی باشد، یعنی: یا مضاف را به مضاف الیه تشبیه کنند: لب لعل، قد سرو، و یا برعکس، مضاف الیه را به مضاف همانند کنند: لعل لب ،سروِ قد.اضافه ی استعاری: که در آن، مضاف در غیر معنی حقیقی خود به کار می‌رود، چنانکه"دست" در جمله زیر به معنی "حوادث" به کار رفته است: دستِ روزگار، سنگ جدایی میان من و شما انداخت.فرق بین اضافه تشبیهی و استعاری: آن است که در اضافه تشبیهی، مشبه و مشبه به -که همان مضاف و مضاف الیه اند- هر دو ذکر می‌شوند، در حالی که در اضافه استعاری، یکی از طرفین تشبیه می‌آید و به جای دیگری از لوازم و متعلقات آن، چیزی ذکر می‌شود؛ چنانکه در ترکیب" دست روزگار" روزگار که به انسان تشبیه شده، یعنی مشبه است، ذکر گردیده اما انسان که مشبه به است نیامده و به جای آن دست که از متعلقات آن است ذکر شده است. همچنین است ترکیب "دست صب"ا و "زلف سمن" در بیت زیر که هر دو اضافه استعاری هستند:دست صبا به زلف سمن شانه می‌زند ابر بهار نعره ی مستانه می‌زند.کاخ آرزو هابیا که قصر امل سخت سست بنیاد استبـیـا کـه قصـر امـل سخـت سست بنیادستبـیــار بــاده کــه بنیاد عمـر بر بادستغــلام هـمـت آنـم کــه زیــر چــرخ کـبـودز هـر چـه رنــگ تعلق پـذیـرد آزادستچه گویمت که به میخانه دوش مست و خرابسـروش عـالـم غیبم چه مژده‌ها دادستکــه ای بـلـنـدنـظـر شـاهـبـاز سـدره نشیننـشـیمن تو نه این کنج محنت آبادستتــو را ز کـنـگـره عـرش مـی‌زنـنــد صـفـیـرنـدانـمت که در این دامگه چه افتادستنـصـیـحـتـی کـنـمـت یـاد گیـر و در عمل آرکـه ایـن حـدیـث ز پیر طریقتم یادستغـم جـهـان مـخــور و پـنـد مـن مـبـر از یادکه ایـن لطیفه عشقـم ز ره میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 28 خرداد 1403 ساعت: 16:29

در آدمی عشقی و دردی و خار خاری و تقاضایی هست که اگر ۱۰۰ هزار عالَم مُلک او شود که نیاساید و آرام نیابد. این خلق به تفصیل در هر پیشه‌ای و صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب و غیر ذلک می‌کنند و هیچ آرام نمی‌گیرند زیرا آنچه مقصود است به دست نیامده است. آخر معشوق را دلارام می‌گویند یعنی که دل به وی آرام گیرد پس به غیر، چون آرام و قرار گیرد؟ این جمله خوشی‌ها و مقصودها چون نردبانی است و چون پایه‌های نردبان جای اقامت و باش نیست، از بهر گذشتن.خُنُک او را که زودتر بیدار و واقف گردد تا راه دراز بر او کوته شود و در این پایه‌های نردبان عمر خود را ضایع نکند.• مولانا.۱۳۸۱. فیه مافیه. تصحیح: بدیع الزمان فروزانفر،تهران:انتشارات نگارستان کتاباز کتاب عشق: رامین یوسفی میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 21 خرداد 1403 ساعت: 17:40

در برابر شعر کلاسیک ،با پشتوانه ی ۰چند صد ساله و بیش از یک هزار و چند صدسال، این نوعی بیان غیر علمی ست که برای شعر نو پای مهد کودکی نوین،بخواهیم موفقیت قائل شویم.شعر نو نیمایی تا شعر میتراییک ایران ، از دیدگاه من که چند ده سال است در دبیرستان ها و دانشگاه ها و انجمن ها و دیگر محافل ارتباط دارم،نظر ها را می سنجم، تازه ابتدای راه خود است. شعر کلاسیک ما به لحاظ : زبانی- سبکی- صنایع ادبی ... جایگاه خود را یافته است و این شعر نوپای ماست که در ابتدای راه ،هنوز منقدان "بوطیقای نیما" را شرح نداده، گروهی و دسته ای ،با پیوند به کانون های قدرت ،انشعابات متعددی درآن ایجاد شده است. از موج نو تا شعر حجم ما فقط با سه اصطلاح ادعایی سبکی روبروییم؛این در حالی ست که موج نوی ها همان دیگری ها و حجم ها بودند که نزد مخاطب ناآگاه این " سبک سازی ها" ایجاد گمراهی نموده و به سخره گرفتن شعر را به همراه داشته است. خواننده ی جویا و پویایی که نشریات : سپید- سیاه،طهران مصور، خواندنی ها، تماشا،فردوسی....تا آدینه، دنیای سخن،عصر پنج شنبه، پیام شمال، بایا،نافه، چیستا،آزما،زنده رودایران فردا...را تورق زده ،می داند: آقای براهنی با دشنام هایش منتقد نبوده و نقد و تحلیل مولفه های خود را دارد.شعر زبان هم باید با دانایی از زبانشناسی پراگ ،تا دوسوسور، نوام چامسکی،راسل،ویتگنشتاین،بلومفیلد،یلمزلف و دیگر رخدادهای زبانی را بشناسد تا شعر "زبانیت"؟!!! را در شعر مطرح نماید! و چگونه است که کسی "گراماتولوژی" ندانسته " خنده ی کارنوالی" سرمی دهد؟!هنوز نیما آنالیز نشده ، پس نیمایی از راه می رسد و متفاوط نویسی های میتراییکی ، آیا هنوز زود نیست که در دالان های سنت گرفتار شده ،متشاعر امروز از مدرن و پسا مدرن سخن بگوید؟! چه عاملی موجب میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 17 خرداد 1403 ساعت: 1:12

تا سرِ زلفِ تو در دستِ نسیم افتادستدلِ سودازده از غُصه دو نیم افتادستچَشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سِحْر استلیکن این هست که این نُسخه سَقیم اُفتادستدر خَمِ زلف تو آن خالِ سیه دانی چیست؟نقطهٔ دوده که در حلقه جیم افتادستزلفِ مشکینِ تو در گلشنِ فردوسِ عِذارچیست؟ طاووس که در باغِ نعیم افتادستدلِ من در هوسِ رویِ تو ای مونس جانخاکِ راهیست که در دستِ نسیم افتادستهمچو گَرد این تنِ خاکی نتوانَد برخاستاز سرِ کویِ تو زان رو که عظیم افتادستسایهٔ قَدِّ تو بر قالبم ای عیسی دمعکسِ روحیست که بر عَظمِ رَمیم افتادستآن که جز کعبه مُقامش نَبُد از یادِ لبتبر درِ میکده دیدم که مُقیم افتادستحافظِ گمشده را با غمت ای یارِ عزیزاتحادیست که در عهدِ قدیم افتادستکالبد :غزلوزن: فعلاتن - فعلاتن -فعلاتن - فعلنبحر: رمل - هشتایی- مخبون.چرا مخبون؟ در معنا مخبون به معنای عبا و قبا را دوختن و کوتاه کردن است!پس کوتاه شدن فعلاتن و افتادن "الف" آن و تبدیل شدنش به" فَعلُن" را مخبون گویند؛ یعنی چون جامه "الف قامتش" کوتاه شده : فعلاتن ---> فَعَلُن میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 17 خرداد 1403 ساعت: 1:12

وقتی تعطیل هستی و از فروشگاه تعطیلات ... میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 17 خرداد 1403 ساعت: 1:12

یافتن فرم‌های بسیطادراک نظم یا ساختار در جایی که تا پیش از این گویی پدیده‌هایی ناممتاز در آن جای داشتن ممیز ه یِ تفکر ساختارگرایی است. در این فعالیت ذهنی، درک کلی خود را از می داده‌های قابل مشاهده وا می‌گذاریم و در عوض درکی عالی تر از اقلامی خاص پیدا می‌کنیم. این اقلام معدودتر، که حال به صورت مرتبط با هم به چشممان می‌آیند و یک نظام یا ساختار را تشکیل می‌دهند، سبب می‌شوند قدرتمان در فهم مصالح مورد بررسی مان افزایش یابد. از یک منظره، کلیه یِ این نوع فعالیت‌ها تقلیل دهنده‌اند. اما از این منظر کل تفکر عقلایی تقلیل دهنده است: درکی از نوعی "کل" را وا می‌گذاریم تا ارتباطی صوری میان "اجزا" را ادراک کنیم. اما این فعالیت‌ها را می‌توان به صورت کاملاً متفاوتی در نظر گرفت: آنچه در اینجا به صورت جِرم از دست می‌رود به صورت انرژی به دست می‌آید. در واقع، وقتی ساختارها را کشف می‌کنیم، در جایی که پیشتر تنها"اجزا" وجود داشته، "کل‌ها" را می‌یابیم. شناختن ساختار یک اتم قدرت تسلط بر تمام جرم ماده را به ما می‌دهد.انگیزه ی ِ اصلیِ کند و کاوهای ساختارگرایانه در پدیده‌های ادبی این است که بتوان همانند مثال قبل جرم را به انرژی مبادله کرد. اما انفجارهایی که در اینجا می‌توان به حاصل آورد انفجارهای ذهنی اند: پرتو ناگهانی درک ادبی که از اشراف کامل بر ساختارهای بنیادین ادبی حاصل می‌آید. میل به جست و جوی ساختارهای ساده در پشت یا درون مکتب‌های ادبی پیچیده سبب شده که پژوهشگرانی بدون ارتباط با هرگونه "مکتب" فرمالیسم یا ساختارگرایی به تجربه‌های جالبی در نقد دست بزنند. در این فصل به دو تجربه از این گونه می‌پردازیم که جدا از هم انجام شده‌اند و ماهیتی کمابیش غریب دارند، اما نویسندگان بعدی را برانگیخته‌اند و به دلیل ژ میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 48 تاريخ : جمعه 4 خرداد 1403 ساعت: 0:42